پرش به محتوا

خلیل‌شهر: تفاوت میان نسخه‌ها

مختصات: ۳۶°۴۱′۳۴″شمالی ۵۳°۳۸′۳۲″شرقی / ۳۶٫۶۹۲۸°شمالی ۵۳٫۶۴۲۲°شرقی / 36.6928; 53.6422
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:
|نام‌های‌قدیمی=خلیل‌محله
|نام‌های‌قدیمی=خلیل‌محله
|سال‌شهرشدن= ۱۳۸۵
|سال‌شهرشدن= ۱۳۸۵
|جمعیت=۱۹٬۴۲۱ نفر (سال ۱۳۹۵)
|جمعیت=۱۹٬۴۲۱ نفر (سال ۱۳۹۵خ)
|رشدجمعیت=
|رشدجمعیت=
|تراکم‌جمعیت=
|تراکم‌جمعیت=
|زبان=تبری (مازندرانی)
|مذهب=تشیع
|مساحت=۱۵۰۰ هکتار
|مساحت=۱۵۰۰ هکتار
|ارتفاع=۱۰۳ متر
|ارتفاع=۱۰۳ متر
خط ۲۴: خط ۲۲:
|میانگین‌بارش‌سالانه=
|میانگین‌بارش‌سالانه=
|شمارروزهای‌یخبندان=
|شمارروزهای‌یخبندان=
|شهردار=عبدالجواد رحمانی خلیلی
|شهردار=مهران تقی زاده خلیلی
|ره‌آورد=
|ره‌آورد=
|پیش‌شماره=۰۱۱۳۴۶
|پیش‌شماره=۰۱۱۳۴۶
خط ۳۲: خط ۳۰:
}}
}}
'''خَلیل‌شهر''' از شهرهای [[استان مازندران]] در شمال [[ایران]] است. این شهر، در [[بخش مرکزی شهرستان بهشهر|بخش مرکزی]] [[شهرستان بهشهر]] قرار دارد.
'''خَلیل‌شهر''' از شهرهای [[استان مازندران]] در شمال [[ایران]] است. این شهر، در [[بخش مرکزی شهرستان بهشهر|بخش مرکزی]] [[شهرستان بهشهر]] قرار دارد.
این شهر پنج کیلومتر در شهر بهشهر واقع شده‌است.
این شهر پنج کیلومتر در شهر [[بهشهر]] و در ۲۰ کیلومتری غرب [[گلوگاه]] واقع شده‌است.

مردم خلیل‌شهر به [[زبان مازنی]]<ref name="ReferenceA3">{{یادکرد کتاب|کتاب=واژه‌نامه بزرگ تبری|سال=١٣٧٧|نام=جهانگیر|نام خانوادگی=نصری اشرافی|پیوند نویسنده=|ناشر=اندیشه پرداز و خانه سبز|صفحه=صفحه ٣١ جلد اول|شابک=٠-۵-٩١١٣١-٩٦٤|مکان=تهران|کوشش=حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی}}</ref> سخن می‌گویند و [[مردمان ایرانی‌تبار|ایرانی‌تبار]] هستند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم|سال=۱۳۹۹|نام=جهانگیر|نام خانوادگی=نصری اشرفی|ناشر=نشرنی = ۷۸|ویراستار=جعفر شجاع کیوانی}}</ref>

براساس سرشماری سال ۱۳۹۵خ جمعیت این شهر برابر با ۱۹٬۴۲۱نفر جمعیت بوده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=/proxy/https://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395|عنوان=تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵|ناشر=مرکز آمار ایران}}</ref>

این شهر پیش از این از روستایی به نام خلیل‌محله از توابع [[دهستان پنج‌هزاره]] مرتبط با بخش [[شهرستان گلوگاه]] بوده‌است.


جمعیت خلیل‌شهر در سال ۱۳۹۵، برابر با ۱۹٬۴۲۱ نفر گزارش شده‌است.<ref name="amar.org.ir">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=/proxy/https://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395|عنوان=تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵|ناشر=مرکز آمار ایران}}</ref> جمعیت خلیل‌شهر را در سال ۱۳۸۹ خورشیدی ۱۵۰۰۰ نفر و وسعت محدوده و حریم شهر برابر ۱۵۰۰ هکتار ذکر کرده‌اند. مردم خلیلشهر از [[مردم تبری|قومیت طبری]] هستند<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نصری اشرفی | نام = جهانگیر | ویراستار = جعفر شجاع کیوانی | عنوان = دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم | سال = ۱۳۹۹ | ناشر = نشرنی = ۸۵}}</ref> و به [[زبان مازندرانی]] سخن می‌گویند.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= نصری اشرافی |نام=جهانگیر | پیوند نویسنده = |کتاب=واژه‌نامه بزرگ تبری |کوشش= حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی |صفحه =صفحه ٣١ جلد اول |ناشر=اندیشه پرداز و خانه سبز |مکان =تهران |سال =١٣٧٧ |شابک=٠-۵-٩١١٣١-٩٦٤}}</ref>
این شهر پیش از این از روستایی به نام خلیل‌محله از توابع دهستان‌های پنج‌هزاره مرتبط با بخش گلوگاه بوده‌است.
خلیل‌شهر، شهر نوبنیادی است که از تجمیع روستاهای ملامحله، گت زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل، عموزادمحله، علمدارمحله، رکاوند، و کلاک به وجود آمده‌است. مرکز خلیل‌شهر بین محله رباط و علمدارمحله‌است.
خلیل‌شهر، شهر نوبنیادی است که از تجمیع روستاهای ملامحله، گت زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل، عموزادمحله، علمدارمحله، رکاوند، و کلاک به وجود آمده‌است. مرکز خلیل‌شهر بین محله رباط و علمدارمحله‌است.

شهر نوبنیاد خلیل‌شهر به عنوان چهل وهشتمین شهر مازندران معرفی شد.
شهر نوبنیاد خلیل‌شهر به عنوان چهل وهشتمین شهر [[مازندران]] معرفی شد.

قسمت اعظمی از جمعیت خلیل شهر که شامل مردم محله‌های ملامحله، گته‌زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل و عموزادمحله می‌باشند از [https://web.archive.org/web/20140922213150/http://www.khalilshahr.ir/MainPage/ShowContentMenu?MenuId=3178 طایفه خلیل] می‌باشند.
قسمت اعظمی از جمعیت خلیل شهر که شامل مردم محله‌های ملامحله، گته‌زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل و عموزادمحله می‌باشند از [https://web.archive.org/web/20140922213150/http://www.khalilshahr.ir/MainPage/ShowContentMenu?MenuId=3178 طایفه خلیل] می‌باشند.
خلیل‌شهر در ۲۰ کیلومتری غرب [[گلوگاه]] و در جنوب راه آسفالت بهشهر - گلوگاه واقع شده‌است. این شهر کوچک در دامنه کوه جهان مورا قرار دارد. [[خلیج گرگان]] و تالاب میانکاله در شمال و جنگل انبوه دامنه شمالی کوه جهان مورا در پیرامون آن جای دارد. شاخه‌های [[اسپی رود (رود)|رودخانه کلاک]] (سفیدرود) زمین‌های این آبادی‌ها را قطع نموده و دره بسیار عمیقی در برخی نقاط تشکیل داده‌است.


این شهر کوچک در دامنه کوه جهان مورا قرار دارد. [[خلیج گرگان]] و تالاب میانکاله در شمال و جنگل انبوه دامنه شمالی کوه جهان مورا در پیرامون آن جای دارد. شاخه‌های [[اسپی رود (رود)|رودخانه کلاک]] (سفیدرود) زمین‌های این آبادی‌ها را قطع نموده و دره بسیار عمیقی در برخی نقاط تشکیل داده‌است.
افتخارات کشتی خلیل شهر :رحمان عموزاد خلیلی قهرمان جوان جهان در صربستان


== جمعیت ==
== تاریخ ==
=== [[پیشدادیان]] و [[کیانیان]] ===
بر اساس سرشماری [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۵)|سال ۱۳۹۵]] جمعیت این شهر برابر با ۱۹٬۴۲۱ نفر جمعیت بوده‌است.<ref name="amar.org.ir"/> مردم خَلیل‌شهر به [[زبان مازندرانی]] گویش می‌کنند.<ref name="ReferenceA"/>
در [[اسطوره‌های ایرانی]]، [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) اقامتگاه [[فریدون]] پادشاه [[آریایی|ایرانیان]] خوانده شده‌است. در [[شاهنامه]] گفته شده که شهر [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) دومین [[پایتخت]] [[فریدون]]، پس از [[آمل]]، بوده‌است.
بنای [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) را به [[فریدون پیشدادی|فریدون]] نسبت داده‌اند. [[فردوسی]] [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) را تختگاه دوم [[فریدون پیشدادی|فریدون]] خوانده‌است. [[ابن اسفندیار]] به نقل از [[شاهنامه]] آورده‌است: «[[فریدون]] پس از پیروزی بر [[ضحاک]] [[تمیشه]] را پایتخت کرد». [[ظهیرالدین مرعشی]] آورده‌است: «چون [[آفریدون]] پیر شد، مقام خود در [[تمیشه]] بساخت و این [[تمیشه]]… اکنون خرابه است و [[تمیشه]] '''کوتی''' می‌خوانند و هنوز اطلال و دمن آن در موضعی که '''بانصران''' می‌خوانند، ظاهر است.» واژه '''«کوت»''' در [[زبان مازنی]] منطقه به معنی انباشته، انباشته شده و روی هم قرار گرفته می‌باشد. منظور [[ظهیرالدین مرعشی]] از '''تمیشه کوتی''' به‌نظر می‌رسد که خرابه‌های انباشته شده شهر بوده‌است. پژوهشگران در ارتباط با نام «بانصران» (یا بانسرا یا بانوسرا) که امروزه مکانی مشتمل بر زمین‌های مسطح و کشاورزی است، باور دارند که این واژه شکل بومی واژه «بانوسرای» است که احتمالاً باید نام یکی از کاخ‌هایی باشد که [[اسپهبد خورشید]] برای یکی از زنان خود ساخته بود.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحات ۱۷۵ و ۱۷۶|نشانی=/proxy/https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?FID=24013881008|ناشر=پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی}}{{پیوند مرده|date=دسامبر ۲۰۲۲|bot=InternetArchiveBot}}</ref>[[ابن اسفندیار]] آورده‌است: «[[گرشاسپ (پهلوان)|گرشاسف]] ایرانی در حمله‌ای به سرزمین‌های شرقی، فغفور چین (پادشاه چین) را با هشتاد پادشاه دیگر توسط [[نریمان]] به [[تمیشه]] نزد [[فریدون]] فرستاده بود».<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحهٔ ۱۷۴|نشانی=/proxy/https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?FID=24013881008|ناشر=پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی}}{{پیوند مرده|date=دسامبر ۲۰۲۲|bot=InternetArchiveBot}}</ref> در [[مجمل التواریخ و القصص]] نیز دربارهٔ پایتخت [[فریدون]] آمده‌است: «پس به [[گرگان]] ببود، اول به زمین [[بابل (مازندران)|بابل]] بنشست، پس [[پایتخت|دارالملک]] به [[تمیشه]] بساخت و [[طبرستان]]».<ref>{{یادکرد کتاب|کتاب=شاهنامه و مازندران|سال=۱۳۵۳|نام=صادق|نام خانوادگی=کیا|پیوند نویسنده=صادق کیا|ناشر=انتشارات [[وزارت فرهنگ و هنر]]|صفحه=صفحهٔ ۱۹|شابک=|مکان=تهران چاپخانه تمدن بزرگ|کوشش=}}</ref>


بنا بر گواهی افسانه‌ای، قریه‌ای که اکنون به «[[کوهستان (بهشهر)|کوسان]]» (به [[پارسی]]: کوهستان) مشهور است زمانی «طوسان» نام داشت که به دست [[توس پسر نوذر]] که از خاندان [[کیانیان]] بوده بنیاد شده‌است و سبب بنایش را آن دانند که [[توس پسر نوذر]] فرمانده لشکر [[کیخسرو]] بود که در امور پادشاهی همواره کار شکنی می‌نموده و با [[فریبرز]] پسر [[کی‌کاووس]] هم آهنگی نشان می‌داد، از این رو هنگامی که [[کیخسرو]] بر حریفان خود غالب شد با جمعی از خاندان [[نوذر پسر منوچهر|نوذر]] به جانب [[تپورستان]] روانه شد و مدتی را در بیشه «ناروَن»، که یکی از نواحی [[تپورستان]] بود، پناه گرفت و چندی بعد قصبه‌ای در «پنج‌هزاره» (بهشهر کنونی) در مکانی که مشهور به [[کوهستان (بهشهر)|کوسان]] بود، ساخت و آن را «طوسان» نامید.
== تاریخچه ==

=== دوران باستان ===
=== [[سلوکیان]] و [[اشکانیان]] ===
[[File:Fenner, Rest. Persis, Parthia, Armenia. 1835 (K).jpg|thumb|300px|موقعیت تپورها در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا اسرم هیرکانیا]]
در زمان لشکرکشی [[آنتیوخوس سوم]] [[سلوکی]] به [[گرگان (سرزمین)|سرزمین هیرکانی]] برای رویارویی با [[شاهنشاهی اشکانی|اشکانیان]]، پس از گذر او از کوه [[البرز]] از بخشی به‌نام «''تامبراکس''» نام برده شده که ممکن است همان [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) باشد.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=Welcome to Encyclopaedia Iranica|نشانی=/proxy/https://iranicaonline.org/|وبگاه=iranicaonline.org|بازبینی=2023-09-09|کد زبان=en-US|نام=Encyclopaedia Iranica|نام خانوادگی=Foundation}}</ref>
استان مازندران پیش از [[اسلام]] [[طبرستان|تپورستان]] (به [[فارسی میانه|پهلوی]]: [[پرونده:Tapurstan.png|55px]]) نامیده می‌شد که برگرفته از نام [[قوم تپور|قوم تپوری]] (به [[زبان یونانی|یونانی]]: Τάπυροι) می‌باشد که پس از اسلام [[مردم تبری|قوم طبری]] نام گرفتند و سرزمینشان [[طبرستان]] نامیده شد.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = عمادی | نام۱ = اسدالله | عنوان = بازخوانی تاریخ مازندران | سال = ۱۳۷۲ | ناشر = نشر فرهنگ خانه مازندران | صفحه = ۷۲}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = مارکوارت | نام = یوزف | عنوان =ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی | مترجم = مریم میر احمدی | سال = ۱۳۷۳ | ناشر = تهران انتشارات اطلاعات | صفحه =245}}</ref><ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=BORJIAN |نام۱=HABIB |تاریخ=2004 |عنوان=Mazandaran: Language and People (The State of Research) |پیوند= https://academiccommons.columbia.edu/doi/10.7916/D85B1DDR/download|ژورنال=Yerevan State University |دوره= |شماره= |صفحات=289 |doi=10.1163/1573384043076045 |تاریخ بازبینی= |زبان=en}}</ref>

به اعتقاد مورخان آماردها نخستین سکنه باستانی مازندران بودند و آماردها از آمل تا تنکابن و تپورها از آمل تا گرگان سکونت داشتند.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = عمادی | نام۱ = اسدالله | عنوان = بازخوانی تاریخ مازندران | سال = ۱۳۷۲ | ناشر = نشر فرهنگ خانه مازندران | صفحه = ۳۷}}</ref> در [[شاهنشاهی هخامنشی|عصر هخامنشی]] در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام، [[قوم تپور|تپوری]]، [[مردم آمارد|آمارد]]، [[آناریاکه]] و [[کادوسیان|کادوسی]] سکونت داشتند.<ref>کتاب گیلان، جلد اول، انتشارات گروه پژوهشگران ایران، چاپ دوم، زمستان ۱۳۸۰ خورشیدی</ref> مورخان [[مردم آمارد|آماردها]] را به مردمان [[داهان|داهه]] و [[سکایی]] و [[پارس|پارسی]] پیوند داده‌اند.
=== [[ساسانیان]] ===
[[هرودوت]] از قبیله [[مردم آمارد|مارد]] (mardes) در کنار دائی‌ها (daens)، [[دربیک‌ها|دروپیک‌ها]] (dropiques)، و [[ساگارتی]]‌ها (sagarties) به عنوان [[پارس]]‌های کوچنشین و صحراگرد یاد کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = هدایتی | نام = هادی | عنوان = تاریخ هرودوت جلد اول | سال = ۱۳۸۴ | ناشر = انتشارات دانشگاه تهران | صفحه = ۲۱۱}}</ref> [[پلینیوس]] مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی [[مرو|مارگانیا]] شناسایی کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = مارکوارت | نام۱ = یوزف | عنوان = ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی | سال = ۱۳۷۳ | ناشر = انتشارات اطلاعات | صفحه = ۲۵۶}}</ref> [[استرابون]](۶۳ ق. م) قوم آمارد را در کنار اقوام تپوری، کادوسی و کرتی به عنوان اقوام کوهستان نشین شمال کشور یاد می‌کند. استرابو می‌نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.<ref>All regions of this country are fertile except the part towards the north, which is mountainous and rugged and cold, the abode of the mountaineers called Cadusii, Amardi, Tapyri, Cyrtii and other such peoples, who are migrants and predatory. strabo (11.13.3)</ref>
[[پرونده:Imamzadeh Kamal al-Din (Kuhestan) (1).jpg|بندانگشتی|[[آتشکده کاووس]] که در [[دورهٔ ساسانی]] به دست [[کاووس (ساسانی)|کاووس]] ساخته شد.]]
به گفته [[واسیلی بارتلد]] [[مردم تبری|تپوری‌ها]] در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و [[آماردیان|آماردها]] مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م. آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تپوری‌ها اهدا شد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر در آن زمان از [[مردم تبری|تپوری‌ها]] نام می‌برد.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بارتلد | نام = واسیلی | عنوان =تذکره جغرافیای تاریخی ایران | سال = ۱۳۰۸ | ناشر = اتحادیه تهران | صفحه =283}}</ref>به گفته [[یحیی ذکا]] در «کاروند کسروی» آورده‌است: [[آمارد]]ان یا ماردان، در زمان لشکر کشی [[اسکندر مقدونی]] به ایران، این تیره در [[مازندران]] نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل [[تپوران]] به آنجا نیامده بودند.<ref>ایران باستان [[مادها]] و [[آمردها]]. کاروند کسروی، مجموعه مقاله‌ها و رساله‌های [[احمد کسروی]]، به‌کوشش [[یحیی ذکا]]</ref> به گفته [[مجتبی مینوی]] قوم آمارد و [[قوم تپوری]] در سرزمین [[استان مازندران|مازندران]] می‌زیستند و تپوری‌ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه‌ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م [[فرهاد یکم|فرهاد اول اشکانی]] قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری‌ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = مینوی | نام۱ = مجتبی | عنوان = مازیار | سال = ۱۳۴۲ | ناشر = مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر | صفحه = ۹}}</ref> شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین [[قوم تپوری]] بودند.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی۱ = محمدپور | نام۱ = صفرعلی | عنوان = چالوس در آیینه تاریخ | سال = ۱۳۸۶ | ناشر = انتشارات کلام مسعود | صفحه = ۳۷۰}}</ref>
[[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) دوران [[ساسانیان]] نیز شهری آباد بوده و با [[ساری]] شانزده [[فرسنگ]] دوری داشت. آنچه مسلم است فرمانروایی شرقی [[پتشخوارگر]] با خانواده کشنسف بوده‌است این خاندان تا سال ۵۲۸م در [[پتشخوارگر]] فرمانروایی داشته‌اند و در این سال چون فرمانروایی [[پتشخوارگر]] به فرمان [[قباد یکم]] به پسر بزرگش [[کاووس (ساسانی)|کاووس]] که یکی از سر سپردگان و هواداران سرسخت [[دین مزدک]] بود آشکاراً برچیده شد و [[کاووس (ساسانی)|کاووس]] رسماً شاه [[پتشخوارگر]] گردید و پایتخت او [[هزارجریب]] و [[کیاسر]] بود. در منابع آمده‌است [[انوشه‌روان دادگر]] به آن شهر رفته و زمانی را در آنجا گذرانده و دستور گستره شهر و ساخت بارو و دیوار دفاعی [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) را به جهت جلوگیری از یورش‌های [[هپتالیان|تُرکان]] و قبایل شرقی داده‌است، [[انوشیروان|انوشه‌روان دادگر]] در شرق تمیشه [[دیوار بزرگ گرگان|دیوار آجری مار سرخ]] را ساخت تا از تازشات قبایل [[هپتالیان|تُرک]] به [[تپورستان]] جلوگیری کند. [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) شرقی‌ترین شهر [[تپورستان]] و در مرز [[تپورستان]] و [[گرگان]] بوده‌است. [[ابن رسته]] [[تمیشه]] را نخستین شهر [[تپورستان]] از مشرق معرفی کرده و [[انوشه‌روان دادگر]] را بنا کننده شهر خوانده و از دیوار تمیشه که میان [[تپورستان]] و [[گرگان]] کشیده شده و مسجد جامع و جمعیت فراوان شهر یاد کرده‌است. از [[کاووس (ساسانی)|کاووس]] پسر [[قباد یکم]] فرزندی ماند به نام [[شاپور (پسر کاووس)|شاپور]] که در نزد عمویش [[انوشه‌روان دادگر]] بسیار گرامی بود و در دربار می‌زیست و پس از مرگ [[انوشه‌روان دادگر]] به [[تپورستان]] رفته و در [[آتشکده کاووس]] پیرامون [[کیاسر]] و [[هزارجریب]] به سر برده و مردم [[تپورستان]] دلبستگی و گرایش زیادی به او پیدا کردند. هنگام [[حمله اعراب به ایران|یورش اعراب به ایران]] و فرار [[یزدگرد سوم]]، وی ([[یزدگرد سوم]]) از [[خراسان]] به [[تپورستان]] آمد و مانند پدرش [[شهریار (پسر خسرو پرویز)|شهریار]] (پسر [[خسرو پرویز]] و [[شیرین (شخصیت تاریخی)|شیرین]])، در [[آتشکده کاووس]] (غرب بهشهر) گوشه‌نشین شد و به نیایش مشغول گردید. پس از [[حمله اعراب به ایران|یورش اعراب به ایران]]، [[باو]] نوه [[کاووس (ساسانی)|کاووس]] از [[یزدگرد سوم]] در ری جدا شد و به کوسان رفت و آشکاراً انگیزه داشت پس از جمع‌آوری سپاهی به [[یزدگرد سوم]] بپیوندد و با [[تازی|تازیان]] به نبرد برود ولی به این خواسته خود نرسید زیرا که [[یزدگرد سوم]] به سرزمین [[خراسان]] رسید و در همان‌جا [[مرگ یزدگرد سوم|کشته]] شد. آنگاه که جریان [[مرگ یزدگرد سوم]] به گوش وی رسید در [[آتشکده کاووس]] گوشه‌نشین شد و با سر تراشیده به نیایش و ستایش مشغول شد.<ref>عصر زرین فرهنگ ایرن، ۸۲</ref><sup>[''[[ویکی‌پدیا:نامعتبر|منبع بهتری نیاز است]]'']</sup>

=== پس از اسلام ===
(بخشی از مقاله [[یورش تازیان به تبرستان]])
پژوهشگران بر این باورند که به دلیل وجود [[رشته کوه‌های البرز]] ورود نیروهای تازنده به سرزمین [[تپورستان]] و [[گیلان]] تقریبان میسر نبوده، لذا تنها راه دسترسی و مدخل ورود [[تازیان]] و دیگر نیروهای تازنده تنها از روش بود که از سرزمین [[قومس]] به [[گرگان]] می‌رسیده که امروزه به گردنه «خوش ییلاق» مشهور است. بدین جهت نخستین شهری که مورد یورش نیروهای تازنده قرار داشته [[گرگان]] بوده و سرداران [[فهرست خلفا|خلفا]] هرگاه که به انگیزه چیرگی [[تپورستان]] می‌آمده‌اند پس از گذشت راه [[قومس]] به [[گرگان]] بناچار در آغاز با گرگانیان رو در رو شده و سپس به [[تمیشه]] و درون [[تپورستان]] یورش می‌بردند. بدین سان [[تمیشه]] نخستین شهر [[تپورستان]] از سمت شرق و مدخل [[تپورستان]] و بنوعی پرچمدار نبرد با تازندگان [[تازی]]، [[مردم ترک|تُرک]] و [[مغول]] و… بوده‌است.

بسال سی‌اُم هجرت به خلیفه سوم [[عثمان بن عفان]] خبر رسید که مردم [[خراسان]] به دین پیشین [[مزدیسنا]] برگشته‌اند. عثمان، [[سعید بن عاص بن امیه]] را با سپاه مدینه به خراسان فرستاد و به [[عبدالله بن عامر]] والی [[بصره]] نامه کرد که با سپاه بصره به [[خراسان]] شود. [[عثمان بن عفان]] در نامه خود به این دو وعده داده بود هر یک از اینها پیروزی یابد، بر خراسان فرمانروا شود. عبدالله پیش از [[سعید بن عاص]] به [[خراسان]] شد و تا [[نیشابور]] بگشاد. [[سعید بن عاص]] از [[کوفه]] درآمد و چون چنان دید به [[گرگان]] شد. مردم [[گرگان]] در حصار شدند و با او صلح کردند. دویست هزار [[درخم]] بازستاند و ایشان را به مسلمانی آورد. سپس آهنگ [[تبرستان]] نمود. [[محمد بن جریر طبری|طبری]] آورده‌است «بعد نخستین، شهریست [[تمیشه]] خوانند با ایشان حرب کردند، چنان‌که [[نماز خوف]] (نماز وحشت) کرد به حرب اندر، پس از مردمان صلح خواستند بر آنکه از ایشان یک تن را نکُشد. او شرط را پذیرفت و چون از حصار بیرون آمدند همه را بکشت و یک تن را دست بازداشت و گفت چنین شرط کردم که یک تن را نکُشم گفتند که ما بدین سخن چنان خواستیم که هیچ‌کس را نکُشی. وی گفت من یک تن را خواستم که نکُشم و از آنجا به [[تبرستان]] شد و همه را بگشاد و با سپاه بازآمد و به [[مدینه]] باز شد و مردمان [[تبرستان]] بگاه [[عمر بن خطاب]]، [[سوید بن مقرن]] مسلمان کرده بود تا [[گرگان]]، باز مرتد شده بودند تا [[سعید بن عاص]] بیامد بگاه [[عثمان بن عفان]] و باز چون [[سعید بن عاص]] بازگشت دیگر باره بازایستادند»
به‌هرحال در اینجا نیز گشودن [[طبرستان]] به حقیقت مقرون نیست و پیداست که پیشرفت [[خلافت راشدین|تازیان]] از حد [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) که در مرز [[گرگان]] و [[طبرستان]] بوده فراتر نرفته و از حواشی [[طبرستان]] به درون آن راه نیافته و به [[دودمان گاوباریان|قلمرو اسپهبد]] نرسیده‌اند<ref>{{یادکرد وب
|عنوان=گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویهی (اسپهبدان بزرگ طبرستان) از ٢٢ تا ١٤٤ هجری، بررسی‌های تاریخی شماره ٣ سال دوازدهم، صفحات ۵۰ و ۵۱، چراغعلی اعظمی سنگسری
|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20100918133902-702.pdf
|ناشر=پرتال جامع علوم انسانی
}}</ref>

[[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) شهری بود در جوار غربی خندقی که به امر [[فرخان بزرگ]] برای بازداشتن [[مردم ترک|تُرکان]] از هجوم به قلمرو او حفر شده بود. [[ابن فقیه همدانی]] در گفتن [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) و دربند آن در البلدان نوشته‌است «نخستین شهر [[طبرستان]] از سوی گرگان [[تمیشه|طمیش]] است و آن در مرز [[گرگان]] افتاده‌است و دروازه‌ای کلان دارد که هیچ‌یک از [[مردم مازندرانی|طبرستانیان]] نتوانند از آن جای بیرون آیند و به [[گرگان]] شوند جز از همین دروازه زیرا [[دیوار بزرگ گرگان|دیواری]] از آجر و آهک از کوه تا دل دریا کشیده شده‌است آن دیوار را [[خسرو انوشیروان]] ساخت تا [[مردم ترک|تُرک]] را از تاراج [[طبرستان]] بازدارد. در [[تمیشه|طمیش]] خلق بسیار هستند …» و هم در بلدان آمده‌است که [[بلاذری]] گفته [[تبرستان]] را هشت‌خوره است. از آنها خوره [[ساری]]، [[آمل]] و… ارم خواست بالا و ارم خواست پائین و مهروان و [[اسپهبدان]] و نامیه و [[تمیشه|طمیش]] و… میان نامیه و ساریه و [[تمیشه|طمیش]] بیست فرسنگ است. به گفته [[ابن اسفندیار]] [[تمیشه]] در دوران [[دابویگان]]، نشستگاه [[ولیعهد|جانشین]] [[تبرستان]] بود و پس از مرگ [[دادمهر|اسپهبد دادمهر]]، فرزندش [[اسپهبد خورشید|خورشید]] که کودکی خردسال و [[ولیعهد|جانشین]] وی بود به [[تمیشه]] رفت و عموی وی [[فرخان کوچک]] که فرمانروایی [[تپورستان]] به وی تفویض شده بود تا رسیدن خورشید به سن بلوغ در کاخ اسپهبدان در [[ساری]] بر [[تپورستان]] شهریاری کرد.

[[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) پس از اسلام در یورش‌های مکرر لشکریان [[فهرست خلفا|خلفا]]، بارها مورد تاخت‌وتاز قرار گرفت و ایستادگی کرد و مردم آن کشتار همگانی گردیدند. [[تمیشه|تَمیشَه]] (بهشهر کنونی) در جریان شورش [[مازیار]] و درآینده کشاکش خاندان‌های محلی [[تپورستان]] نیز بارها مکان درگیری بوده.

پژوهش‌های بکار آمده از نوشتارهای [[تاریخ‌نگاری صدر اسلام|تاریخی]] نشان می‌دهد که در سده سوم قمری دین [[اسلام]] درشکل [[علویان تبرستان]] در این بخش رهیافت.<sup>[''[[ویکی‌پدیا:نیازمند منبع|نیازمند منبع]]'']</sup>

=== [[امپراتوری مغول|مغولان]] و [[تیموریان]] ===
[[کبودجامه]] (بهشهر کنونی) دوران [[حمله مغول به ایران|یورش مغول به ایران]] و زمان [[چنگیزخان]]، [[امیر (عنوان)|امیران]] این شهر با [[فهرست والیان مغول در طبرستان|والیان مغول]] همکاری داشتند و از همدست‌هایشان بشمار می‌رفتند.<sup>[''[[ویکی‌پدیا:نیازمند منبع|نیازمند منبع]]'']</sup>

[[تمیشه|تَمیشَه]] و [[کبودجامه]] (بهشهر کنونی) دوران یورش [[تیمور لنگ]] به این شهر، ویران شد. همچنین شهری به نام [[روغد]] در نزدیکی آن برای همیشه از برگ روزگار ستردن شد.<ref>{{یادکرد وب
|عنوان= مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحات ۱۷۳ و ۱۷۴ و ۱۷۵ و ۱۷۸ و ۱۸۷
|نشانی= https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?FID=24013881008
|ناشر= پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی
}}{{پیوند مرده|date=دسامبر ۲۰۲۲ |bot=InternetArchiveBot}}</ref>

=== [[ایران صفوی|صفویان]]، [[ایران افشاری|افشاریان]] و [[ایران قاجاری|قاجاریان]] ===
[[پرونده:Jules Laurens-Aschroff.jpg|بندانگشتی|[[کاخ چهل‌ستون بهشهر]] اثر [[ژول لورانس]] (پیش از ۱۸۹۴م)، کاخی که [[شاه عباس بزرگ]] در آن درگذشت.<ref>''[[شاه عباس کبیر]]''؛ همان؛ صفحهٔ ۱۹۹</ref>]]
[[پرونده:09 Chardin Sefiabad (Yeghegnut) palace.jpg|بندانگشتی|[[کاخ صفی‌آباد]] اثر [[ژان شاردن]]، کاخی که به دستور [[شاه عباس بزرگ]] بنا شد و در دوران [[شاه صفی یکم]] گسترش پیدا کرد.]]
[[پرونده:Statue of Abbas the Great in Iran.jpg|بندانگشتی|تندیس [[شاه عباس بزرگ]] در بهشهر]]

اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) دوران [[شاه عباس بزرگ]] و [[ایران صفوی|صفویان]] شکوفا و شهری آباد بود. [[شاه عباس بزرگ]] همیشه به این‌که از سمت مادری [[مردم مازندرانی|مازندرانی]] بود افتخار می‌ورزید؛ در این مکان روستایی بود به نام خرگوران که به پیرزنی تعلق داشت و [[شاه عباس بزرگ]] آن را از او خرید و در این مکان شهری را در سال ۱۰۲۲ق بنا کرد. مادر او ([[خیرالنساء بیگم|خیرالنساء بیگم اشرف الملوک]]) از اهالی خرگوران (بهشهر کنونی) بود. [[شاه عباس بزرگ]] در سال ۱۰۳۲ق اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را گسترش داد. [[شاه عباس بزرگ]] با مسافرت به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی)، این شهر را پایتخت تابستانی خود ساخته. [[شاه عباس بزرگ]] بناهایی را در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) بنا نهاد که می‌شود از آنها به [[باغ عباس‌آباد]]، [[چشمه عمارت]]، [[کاخ چهل‌ستون بهشهر|کاخ چهل‌ستون]] و [[کاخ صفی‌آباد]] اشاره کرد. [[شاه عباس بزرگ]] هرگاه به [[تبرستان]] می‌آمد، اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را به دیگر نقاط آن ترجیح می‌داد. باشندگان این شهر از تیره‌ها گوناگون تشکیل شده بود، از جمله چندین هزار [[گرجی‌های ایران|گرجی بهشهر]] ([[گرجی‌محله]]) نیز در دوران تازش‌های [[شاه عباس یکم|شاه عباس بزرگ]] به [[گرجستان]]، [[گرجی‌های ایران|گرجی‌ها]] از [[قفقاز]] به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) کوچانده شده‌اند، همچنین گروهی از خانواده‌های [[مردم تالش|تالشی]] [[لنکران]] که از کرانه‌های [[دریای کاسپین]] آمده بودند و گروهی از [[تات‌های ایران|تات‌ها]] که یکی از قبایل ایرانی بود. احتمالاً نخستین گروه نمایندگان سیاسی [[پادشاهی انگلستان]] در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) به حضور [[شاه عباس بزرگ]] رسیدند. سرانجام [[شاه عباس بزرگ]] پیش از برآمدن آفتاب روز جمعه ۲۴ جمادی‌الاول سال ۱۰۳۸ق در [[کاخ چهل‌ستون بهشهر]] درگذشت. [[عالم‌آرای عباسی]] دربارهٔ [[علت مرگ]] او می‌نویسد: «چند روز قبل از آن در [[شکارگاه]]، پادشاه در خوردن و آشامیدن طعام افراط کرد و در بازگشت، به سبب سنگینی بار معده دچار [[تب]] شد و در اندک مدتی از اوج کمال به حضیض وبال رسید.»<ref name=":1"/><ref>منصوریان سارو، نورعلی: سارو. نشر جباری، قم: ۱۳۸۹. ص۴۱.</ref><ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|نشانی=/proxy/http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2009/02/090218_pm_maf_shah_abbas|عنوان=‮نگاهی به نمایشگاه 'شاه عباس' در موزه بریتانیا‬|ناشر=بی‌بی‌سی فازسی|تاریخ=۹ فوریه ۲۰۰۹|تاریخ بازدید=۱۳ نوامبر ۲۰۲۲}}</ref><ref>''[[شاه عباس کبیر]]''؛ همان؛ صفحهٔ ۱۹۹</ref><ref>{{پک|پناهی سمنانی|۱۳۷۴|ک=شاه سلطان حسین صفوی، تراژدی ناتوانی حکومت|ص=۱۱}}</ref><ref>میرمحمدی، ''جغرافیای تاریخی فریدن''.</ref>

دوران [[شاه صفی یکم]] نیز [[کاخ صفی‌آباد]] گسترش پیدا کرد.<sup>[''[[ویکی‌پدیا:نیازمند منبع|نیازمند منبع]]'']</sup>

اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) در اثر جنگ‌های داخلی تازش‌های [[ترکمن‌ها]]، [[افغان‌ها]] و تازش‌های سپاهیان [[زندیان|زند]] صدمات فراوان دید و به‌طور پی‌درپی ویران شد.
[[نادرشاه]] در دوران شاهنشاهی خود هنگامی که اعزام نبرد با [[جنگ‌های نادرشاه در داغستان|لزگی‌ها]] بود زمانی را در این شهر سپری کرد و در آبادانی اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) بسیار کوشید. از جمله [[کاخ چهل‌ستون بهشهر]] را که هنگام نابسامانی‌های دوران [[سقوط اصفهان|شورش افغان‌ها]] ویران شدهٔ بود، بازسازی کرد.<sup>[''[[ویکی‌پدیا:نیازمند منبع|نیازمند منبع]]'']</sup>

در [[دورهٔ قاجاری]]، [[محمدحسن‌خان قاجار]] (پدر [[آقامحمدخان]]) گرایش زیادی نسبت به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) داشت و در دوران فرمانروایی خود بیشتر در این شهر ماندگاری می‌کرد.<ref>[[تاریخ گیتی گشا]]، [[محمدصادق نامی اصفهانی]]، تصحیح [[سعید نفیسی]]، ص ۸۷</ref>
در آغاز قدرت یافتن [[آقامحمدخان]]، ناوگان جنگی [[روسیه]] برای احداث پایگاه نظامی در کناره‌های جنوبی دریای مازندران، اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را اشغال کردند.
جهانگردان اروپایی که در دورهٔ قاجاری از اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) دیدن کرده‌اند، آنجا را شهری نیمه ویران وصف نموده‌اند (مانند [[ژول لورانس]] و [[یاسنت لویی رابینو]]).
رکن الاسفار، از درباریان [[دورهٔ ناصری]]، در سفرنامه خود وجه تسمیه دیگری را برای اشرف (بهشهر کنونی) ذکر می‌کند. او باور داشت زمانی که شاه عباس بزرگ این شهر را به صورت مدرن و امروزی بنا نهاد، پاره‌ای از درباریان گفتند «هذا اشرف من فرح آباد» و همین کلمه به مذاق شاه خوش آمد. [[ناصرالدین‌شاه]] در سفر نخست خود به مازندران (۱۲۸۳ق) چند روزی در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) اقامت کرد و دستور داد تا کاخ‌های ویران شده را بازسازی نمایند که در سفر دوم خود در ۱۲۹۲ق هنوز بازسازی آن به اتمام نرسیده بود.<ref>(نک‍: خانیکف، ۸۱؛ مرگان، ۱ /۲۳۰–۲۳۹)</ref><sup>[''[[ویکی‌پدیا:نامعتبر|منبع بهتری نیاز است]]'']</sup>
به گفته [[یاسنت لویی رابینو]] بهشهر در زمان [[قاجار]] هفت محله به نام‌های نقاش‌محله، بازارمحله، [[گرجی‌محله]]، فراش‌محله، چشمه‌سر، [[چهل‌ستون (بهشهر)|باغ‌شاه]]، [[گالش محله (بهشهر)|گالش‌محله]] بود.<ref name=":1">{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = رابینو | نام = ه. ل | مترجم = غلامعلی وحید مازندرانی | عنوان = مازندران و استرآباد | سال = ۱۳۳۶ | ناشر = شرکت انتشارات علمی و فرهنگی | صفحه = ۱۰۶}}</ref>

== جمعیت ==
بر اساس سرشماری [[سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۵)|سال ۱۳۹۵]] جمعیت این شهر برابر با ۱۹٬۴۲۱ نفر جمعیت بوده‌است.<ref name="amar.org.ir">{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=|نشانی=/proxy/https://www.amar.org.ir/سرشماری-عمومی-نفوس-و-مسکن/نتایج-سرشماری/جمعیت-به-تفکیک-تقسیمات-کشوری-سال-1395|عنوان=تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵|ناشر=مرکز آمار ایران}}</ref> مردم خَلیل‌شهر به [[زبان مازندرانی|زبان مازنی]] سخن می‌گویند<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب|کتاب=واژه‌نامه بزرگ تبری|سال=١٣٧٧|نام=جهانگیر|نام خانوادگی=نصری اشرافی|پیوند نویسنده=|ناشر=اندیشه پرداز و خانه سبز|صفحه=صفحه ٣١ جلد اول|شابک=٠-۵-٩١١٣١-٩٦٤|مکان=تهران|کوشش=حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی}}</ref> و از [[مردم مازندرانی|قومیت تبری]] و [[مردمان ایرانی‌تبار|ایرانی‌تبار]] هستند.


=== به وجود آمدن و تاریخچه ===
== بوجود آمدن و تاریخچه ==
مردم خلیلشهر از [[مردم تبری|قومیت طبری]] هستند<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نصری اشرفی | نام = جهانگیر | ویراستار = جعفر شجاع کیوانی | عنوان = دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم | سال = ۱۳۹۹ | ناشر = نشرنی = ۸۵}}</ref> و به [[زبان مازندرانی]] سخن می‌گویند.<ref name="ReferenceA">{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= نصری اشرافی |نام=جهانگیر | پیوند نویسنده = |کتاب=واژه‌نامه بزرگ تبری |کوشش= حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی |صفحه =صفحه ٣١ جلد اول |ناشر=اندیشه پرداز و خانه سبز |مکان =تهران |سال =١٣٧٧ |شابک=٠-۵-٩١١٣١-٩٦٤}}</ref> به اعتقاد برخی نیاکان بومی ریشه این طایفه به منطقه استانجان هزارجریب می‌رسد.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نصری اشرفی | نام = جهانگیر | ویراستار = جعفر شجاع کیوانی | عنوان = دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم | سال = ۱۳۹۹ | ناشر = نشرنی = ۸۵}}</ref> در حدود سال ۱۱۲۰ خورشیدی (قرن ۱۲ هـ. ش)، طایفه‌های ایل خلیل از روستای استاجنان که در منطقهٔ کوهستانی نظیر بهشهر قرار داشت، به محل کنونی «خلیل شهر» کوچ نمودند. به گفتهٔ نیاکان بومی این شهر، در ابتدا طایفهٔ خلیل از سمت خراسان به مازندران آمده‌اند و در روستای استاجنان ساکن شدند. طایفه‌های ایل خلیل در خلیل شهر عبارت اند از:
مردم خلیل‌شهر به [[زبان مازنی]]<ref name="ReferenceA2">{{یادکرد کتاب|کتاب=واژه‌نامه بزرگ تبری|سال=١٣٧٧|نام=جهانگیر|نام خانوادگی=نصری اشرافی|پیوند نویسنده=|ناشر=اندیشه پرداز و خانه سبز|صفحه=صفحه ٣١ جلد اول|شابک=٠-۵-٩١١٣١-٩٦٤|مکان=تهران|کوشش=حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی}}</ref> سخن می‌گویند و از [[قومیت تبری]] و [[مردمان ایرانی‌تبار|ایرانی‌تبار]] هستند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم|سال=۱۳۹۹|نام=جهانگیر|نام خانوادگی=نصری اشرفی|ناشر=نشرنی = ۷۸|ویراستار=جعفر شجاع کیوانی}}</ref> به باور برخی نیاکان بومی ریشه این طایفه به منطقه استانجان هزارجریب می‌رسد.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = نصری اشرفی | نام = جهانگیر | ویراستار = جعفر شجاع کیوانی | عنوان = دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم | سال = ۱۳۹۹ | ناشر = نشرنی = ۸۵}}</ref> در حدود سال ۱۱۲۰خ، طایفه‌های ایل خلیل از روستای استاجنان که در منطقهٔ کوهستانی نظیر [[بهشهر]] قرار داشت، به محل کنونی «خلیل‌شهر» کوچ نمودند. به گفتهٔ نیاکان بومی این شهر، در ابتدا طایفهٔ خلیل از سمت [[خراسان بزرگ|خراسان]] به [[مازندران]] آمده‌اند و در روستای استاجنان ساکن شدند. طایفه‌های ایل خلیل در خلیل‌شهر عبارت اند از:
{{سخ}}
{{سخ}}
۱- طایفهٔ خلیل خلیلی
۱- طایفهٔ خلیل خلیلی

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۲۷

خلیل‌شهر
کشور ایران
استانمازندران
شهرستانبهشهر
بخشمرکزی
نام(های) پیشینخلیل‌محله
سال شهرشدن۱۳۸۵
مردم
جمعیت۱۹٬۴۲۱ نفر (سال ۱۳۹۵خ)
جغرافیای طبیعی
مساحت۱۵۰۰ هکتار
ارتفاع۱۰۳ متر
اطلاعات شهری
شهردارمهران تقی زاده خلیلی
پیش‌شمارهٔ تلفن۰۱۱۳۴۶
وبگاه
خلیل‌شهر بر ایران واقع شده‌است
خلیل‌شهر
روی نقشه ایران
۳۶°۴۱′۳۴″شمالی ۵۳°۳۸′۳۲″شرقی / ۳۶٫۶۹۲۸°شمالی ۵۳٫۶۴۲۲°شرقی / 36.6928; 53.6422

خَلیل‌شهر از شهرهای استان مازندران در شمال ایران است. این شهر، در بخش مرکزی شهرستان بهشهر قرار دارد. این شهر پنج کیلومتر در شهر بهشهر و در ۲۰ کیلومتری غرب گلوگاه واقع شده‌است.

مردم خلیل‌شهر به زبان مازنی[۱] سخن می‌گویند و ایرانی‌تبار هستند[۲]

براساس سرشماری سال ۱۳۹۵خ جمعیت این شهر برابر با ۱۹٬۴۲۱نفر جمعیت بوده‌است.[۳]

این شهر پیش از این از روستایی به نام خلیل‌محله از توابع دهستان پنج‌هزاره مرتبط با بخش شهرستان گلوگاه بوده‌است.

خلیل‌شهر، شهر نوبنیادی است که از تجمیع روستاهای ملامحله، گت زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل، عموزادمحله، علمدارمحله، رکاوند، و کلاک به وجود آمده‌است. مرکز خلیل‌شهر بین محله رباط و علمدارمحله‌است.

شهر نوبنیاد خلیل‌شهر به عنوان چهل وهشتمین شهر مازندران معرفی شد.

قسمت اعظمی از جمعیت خلیل شهر که شامل مردم محله‌های ملامحله، گته‌زمین، رباط، مالیکلا، کشیرخیل و عموزادمحله می‌باشند از طایفه خلیل می‌باشند.

این شهر کوچک در دامنه کوه جهان مورا قرار دارد. خلیج گرگان و تالاب میانکاله در شمال و جنگل انبوه دامنه شمالی کوه جهان مورا در پیرامون آن جای دارد. شاخه‌های رودخانه کلاک (سفیدرود) زمین‌های این آبادی‌ها را قطع نموده و دره بسیار عمیقی در برخی نقاط تشکیل داده‌است.

تاریخ

[ویرایش]

در اسطوره‌های ایرانی، تَمیشَه (بهشهر کنونی) اقامتگاه فریدون پادشاه ایرانیان خوانده شده‌است. در شاهنامه گفته شده که شهر تَمیشَه (بهشهر کنونی) دومین پایتخت فریدون، پس از آمل، بوده‌است. بنای تَمیشَه (بهشهر کنونی) را به فریدون نسبت داده‌اند. فردوسی تَمیشَه (بهشهر کنونی) را تختگاه دوم فریدون خوانده‌است. ابن اسفندیار به نقل از شاهنامه آورده‌است: «فریدون پس از پیروزی بر ضحاک تمیشه را پایتخت کرد». ظهیرالدین مرعشی آورده‌است: «چون آفریدون پیر شد، مقام خود در تمیشه بساخت و این تمیشه… اکنون خرابه است و تمیشه کوتی می‌خوانند و هنوز اطلال و دمن آن در موضعی که بانصران می‌خوانند، ظاهر است.» واژه «کوت» در زبان مازنی منطقه به معنی انباشته، انباشته شده و روی هم قرار گرفته می‌باشد. منظور ظهیرالدین مرعشی از تمیشه کوتی به‌نظر می‌رسد که خرابه‌های انباشته شده شهر بوده‌است. پژوهشگران در ارتباط با نام «بانصران» (یا بانسرا یا بانوسرا) که امروزه مکانی مشتمل بر زمین‌های مسطح و کشاورزی است، باور دارند که این واژه شکل بومی واژه «بانوسرای» است که احتمالاً باید نام یکی از کاخ‌هایی باشد که اسپهبد خورشید برای یکی از زنان خود ساخته بود.[۴]ابن اسفندیار آورده‌است: «گرشاسف ایرانی در حمله‌ای به سرزمین‌های شرقی، فغفور چین (پادشاه چین) را با هشتاد پادشاه دیگر توسط نریمان به تمیشه نزد فریدون فرستاده بود».[۵] در مجمل التواریخ و القصص نیز دربارهٔ پایتخت فریدون آمده‌است: «پس به گرگان ببود، اول به زمین بابل بنشست، پس دارالملک به تمیشه بساخت و طبرستان».[۶]

بنا بر گواهی افسانه‌ای، قریه‌ای که اکنون به «کوسان» (به پارسی: کوهستان) مشهور است زمانی «طوسان» نام داشت که به دست توس پسر نوذر که از خاندان کیانیان بوده بنیاد شده‌است و سبب بنایش را آن دانند که توس پسر نوذر فرمانده لشکر کیخسرو بود که در امور پادشاهی همواره کار شکنی می‌نموده و با فریبرز پسر کی‌کاووس هم آهنگی نشان می‌داد، از این رو هنگامی که کیخسرو بر حریفان خود غالب شد با جمعی از خاندان نوذر به جانب تپورستان روانه شد و مدتی را در بیشه «ناروَن»، که یکی از نواحی تپورستان بود، پناه گرفت و چندی بعد قصبه‌ای در «پنج‌هزاره» (بهشهر کنونی) در مکانی که مشهور به کوسان بود، ساخت و آن را «طوسان» نامید.

در زمان لشکرکشی آنتیوخوس سوم سلوکی به سرزمین هیرکانی برای رویارویی با اشکانیان، پس از گذر او از کوه البرز از بخشی به‌نام «تامبراکس» نام برده شده که ممکن است همان تَمیشَه (بهشهر کنونی) باشد.[۷]

آتشکده کاووس که در دورهٔ ساسانی به دست کاووس ساخته شد.

تَمیشَه (بهشهر کنونی) دوران ساسانیان نیز شهری آباد بوده و با ساری شانزده فرسنگ دوری داشت. آنچه مسلم است فرمانروایی شرقی پتشخوارگر با خانواده کشنسف بوده‌است این خاندان تا سال ۵۲۸م در پتشخوارگر فرمانروایی داشته‌اند و در این سال چون فرمانروایی پتشخوارگر به فرمان قباد یکم به پسر بزرگش کاووس که یکی از سر سپردگان و هواداران سرسخت دین مزدک بود آشکاراً برچیده شد و کاووس رسماً شاه پتشخوارگر گردید و پایتخت او هزارجریب و کیاسر بود. در منابع آمده‌است انوشه‌روان دادگر به آن شهر رفته و زمانی را در آنجا گذرانده و دستور گستره شهر و ساخت بارو و دیوار دفاعی تَمیشَه (بهشهر کنونی) را به جهت جلوگیری از یورش‌های تُرکان و قبایل شرقی داده‌است، انوشه‌روان دادگر در شرق تمیشه دیوار آجری مار سرخ را ساخت تا از تازشات قبایل تُرک به تپورستان جلوگیری کند. تَمیشَه (بهشهر کنونی) شرقی‌ترین شهر تپورستان و در مرز تپورستان و گرگان بوده‌است. ابن رسته تمیشه را نخستین شهر تپورستان از مشرق معرفی کرده و انوشه‌روان دادگر را بنا کننده شهر خوانده و از دیوار تمیشه که میان تپورستان و گرگان کشیده شده و مسجد جامع و جمعیت فراوان شهر یاد کرده‌است. از کاووس پسر قباد یکم فرزندی ماند به نام شاپور که در نزد عمویش انوشه‌روان دادگر بسیار گرامی بود و در دربار می‌زیست و پس از مرگ انوشه‌روان دادگر به تپورستان رفته و در آتشکده کاووس پیرامون کیاسر و هزارجریب به سر برده و مردم تپورستان دلبستگی و گرایش زیادی به او پیدا کردند. هنگام یورش اعراب به ایران و فرار یزدگرد سوم، وی (یزدگرد سوم) از خراسان به تپورستان آمد و مانند پدرش شهریار (پسر خسرو پرویز و شیرین)، در آتشکده کاووس (غرب بهشهر) گوشه‌نشین شد و به نیایش مشغول گردید. پس از یورش اعراب به ایران، باو نوه کاووس از یزدگرد سوم در ری جدا شد و به کوسان رفت و آشکاراً انگیزه داشت پس از جمع‌آوری سپاهی به یزدگرد سوم بپیوندد و با تازیان به نبرد برود ولی به این خواسته خود نرسید زیرا که یزدگرد سوم به سرزمین خراسان رسید و در همان‌جا کشته شد. آنگاه که جریان مرگ یزدگرد سوم به گوش وی رسید در آتشکده کاووس گوشه‌نشین شد و با سر تراشیده به نیایش و ستایش مشغول شد.[۸][منبع بهتری نیاز است]

پس از اسلام

[ویرایش]

(بخشی از مقاله یورش تازیان به تبرستان) پژوهشگران بر این باورند که به دلیل وجود رشته کوه‌های البرز ورود نیروهای تازنده به سرزمین تپورستان و گیلان تقریبان میسر نبوده، لذا تنها راه دسترسی و مدخل ورود تازیان و دیگر نیروهای تازنده تنها از روش بود که از سرزمین قومس به گرگان می‌رسیده که امروزه به گردنه «خوش ییلاق» مشهور است. بدین جهت نخستین شهری که مورد یورش نیروهای تازنده قرار داشته گرگان بوده و سرداران خلفا هرگاه که به انگیزه چیرگی تپورستان می‌آمده‌اند پس از گذشت راه قومس به گرگان بناچار در آغاز با گرگانیان رو در رو شده و سپس به تمیشه و درون تپورستان یورش می‌بردند. بدین سان تمیشه نخستین شهر تپورستان از سمت شرق و مدخل تپورستان و بنوعی پرچمدار نبرد با تازندگان تازی، تُرک و مغول و… بوده‌است.

بسال سی‌اُم هجرت به خلیفه سوم عثمان بن عفان خبر رسید که مردم خراسان به دین پیشین مزدیسنا برگشته‌اند. عثمان، سعید بن عاص بن امیه را با سپاه مدینه به خراسان فرستاد و به عبدالله بن عامر والی بصره نامه کرد که با سپاه بصره به خراسان شود. عثمان بن عفان در نامه خود به این دو وعده داده بود هر یک از اینها پیروزی یابد، بر خراسان فرمانروا شود. عبدالله پیش از سعید بن عاص به خراسان شد و تا نیشابور بگشاد. سعید بن عاص از کوفه درآمد و چون چنان دید به گرگان شد. مردم گرگان در حصار شدند و با او صلح کردند. دویست هزار درخم بازستاند و ایشان را به مسلمانی آورد. سپس آهنگ تبرستان نمود. طبری آورده‌است «بعد نخستین، شهریست تمیشه خوانند با ایشان حرب کردند، چنان‌که نماز خوف (نماز وحشت) کرد به حرب اندر، پس از مردمان صلح خواستند بر آنکه از ایشان یک تن را نکُشد. او شرط را پذیرفت و چون از حصار بیرون آمدند همه را بکشت و یک تن را دست بازداشت و گفت چنین شرط کردم که یک تن را نکُشم گفتند که ما بدین سخن چنان خواستیم که هیچ‌کس را نکُشی. وی گفت من یک تن را خواستم که نکُشم و از آنجا به تبرستان شد و همه را بگشاد و با سپاه بازآمد و به مدینه باز شد و مردمان تبرستان بگاه عمر بن خطاب، سوید بن مقرن مسلمان کرده بود تا گرگان، باز مرتد شده بودند تا سعید بن عاص بیامد بگاه عثمان بن عفان و باز چون سعید بن عاص بازگشت دیگر باره بازایستادند» به‌هرحال در اینجا نیز گشودن طبرستان به حقیقت مقرون نیست و پیداست که پیشرفت تازیان از حد تَمیشَه (بهشهر کنونی) که در مرز گرگان و طبرستان بوده فراتر نرفته و از حواشی طبرستان به درون آن راه نیافته و به قلمرو اسپهبد نرسیده‌اند[۹]

تَمیشَه (بهشهر کنونی) شهری بود در جوار غربی خندقی که به امر فرخان بزرگ برای بازداشتن تُرکان از هجوم به قلمرو او حفر شده بود. ابن فقیه همدانی در گفتن تَمیشَه (بهشهر کنونی) و دربند آن در البلدان نوشته‌است «نخستین شهر طبرستان از سوی گرگان طمیش است و آن در مرز گرگان افتاده‌است و دروازه‌ای کلان دارد که هیچ‌یک از طبرستانیان نتوانند از آن جای بیرون آیند و به گرگان شوند جز از همین دروازه زیرا دیواری از آجر و آهک از کوه تا دل دریا کشیده شده‌است آن دیوار را خسرو انوشیروان ساخت تا تُرک را از تاراج طبرستان بازدارد. در طمیش خلق بسیار هستند …» و هم در بلدان آمده‌است که بلاذری گفته تبرستان را هشت‌خوره است. از آنها خوره ساری، آمل و… ارم خواست بالا و ارم خواست پائین و مهروان و اسپهبدان و نامیه و طمیش و… میان نامیه و ساریه و طمیش بیست فرسنگ است. به گفته ابن اسفندیار تمیشه در دوران دابویگان، نشستگاه جانشین تبرستان بود و پس از مرگ اسپهبد دادمهر، فرزندش خورشید که کودکی خردسال و جانشین وی بود به تمیشه رفت و عموی وی فرخان کوچک که فرمانروایی تپورستان به وی تفویض شده بود تا رسیدن خورشید به سن بلوغ در کاخ اسپهبدان در ساری بر تپورستان شهریاری کرد.

تَمیشَه (بهشهر کنونی) پس از اسلام در یورش‌های مکرر لشکریان خلفا، بارها مورد تاخت‌وتاز قرار گرفت و ایستادگی کرد و مردم آن کشتار همگانی گردیدند. تَمیشَه (بهشهر کنونی) در جریان شورش مازیار و درآینده کشاکش خاندان‌های محلی تپورستان نیز بارها مکان درگیری بوده.

پژوهش‌های بکار آمده از نوشتارهای تاریخی نشان می‌دهد که در سده سوم قمری دین اسلام درشکل علویان تبرستان در این بخش رهیافت.[نیازمند منبع]

کبودجامه (بهشهر کنونی) دوران یورش مغول به ایران و زمان چنگیزخان، امیران این شهر با والیان مغول همکاری داشتند و از همدست‌هایشان بشمار می‌رفتند.[نیازمند منبع]

تَمیشَه و کبودجامه (بهشهر کنونی) دوران یورش تیمور لنگ به این شهر، ویران شد. همچنین شهری به نام روغد در نزدیکی آن برای همیشه از برگ روزگار ستردن شد.[۱۰]

کاخ چهل‌ستون بهشهر اثر ژول لورانس (پیش از ۱۸۹۴م)، کاخی که شاه عباس بزرگ در آن درگذشت.[۱۱]
کاخ صفی‌آباد اثر ژان شاردن، کاخی که به دستور شاه عباس بزرگ بنا شد و در دوران شاه صفی یکم گسترش پیدا کرد.
تندیس شاه عباس بزرگ در بهشهر

اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) دوران شاه عباس بزرگ و صفویان شکوفا و شهری آباد بود. شاه عباس بزرگ همیشه به این‌که از سمت مادری مازندرانی بود افتخار می‌ورزید؛ در این مکان روستایی بود به نام خرگوران که به پیرزنی تعلق داشت و شاه عباس بزرگ آن را از او خرید و در این مکان شهری را در سال ۱۰۲۲ق بنا کرد. مادر او (خیرالنساء بیگم اشرف الملوک) از اهالی خرگوران (بهشهر کنونی) بود. شاه عباس بزرگ در سال ۱۰۳۲ق اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را گسترش داد. شاه عباس بزرگ با مسافرت به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی)، این شهر را پایتخت تابستانی خود ساخته. شاه عباس بزرگ بناهایی را در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) بنا نهاد که می‌شود از آنها به باغ عباس‌آباد، چشمه عمارت، کاخ چهل‌ستون و کاخ صفی‌آباد اشاره کرد. شاه عباس بزرگ هرگاه به تبرستان می‌آمد، اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را به دیگر نقاط آن ترجیح می‌داد. باشندگان این شهر از تیره‌ها گوناگون تشکیل شده بود، از جمله چندین هزار گرجی بهشهر (گرجی‌محله) نیز در دوران تازش‌های شاه عباس بزرگ به گرجستان، گرجی‌ها از قفقاز به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) کوچانده شده‌اند، همچنین گروهی از خانواده‌های تالشی لنکران که از کرانه‌های دریای کاسپین آمده بودند و گروهی از تات‌ها که یکی از قبایل ایرانی بود. احتمالاً نخستین گروه نمایندگان سیاسی پادشاهی انگلستان در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) به حضور شاه عباس بزرگ رسیدند. سرانجام شاه عباس بزرگ پیش از برآمدن آفتاب روز جمعه ۲۴ جمادی‌الاول سال ۱۰۳۸ق در کاخ چهل‌ستون بهشهر درگذشت. عالم‌آرای عباسی دربارهٔ علت مرگ او می‌نویسد: «چند روز قبل از آن در شکارگاه، پادشاه در خوردن و آشامیدن طعام افراط کرد و در بازگشت، به سبب سنگینی بار معده دچار تب شد و در اندک مدتی از اوج کمال به حضیض وبال رسید.»[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]

دوران شاه صفی یکم نیز کاخ صفی‌آباد گسترش پیدا کرد.[نیازمند منبع]

اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) در اثر جنگ‌های داخلی تازش‌های ترکمن‌ها، افغان‌ها و تازش‌های سپاهیان زند صدمات فراوان دید و به‌طور پی‌درپی ویران شد. نادرشاه در دوران شاهنشاهی خود هنگامی که اعزام نبرد با لزگی‌ها بود زمانی را در این شهر سپری کرد و در آبادانی اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) بسیار کوشید. از جمله کاخ چهل‌ستون بهشهر را که هنگام نابسامانی‌های دوران شورش افغان‌ها ویران شدهٔ بود، بازسازی کرد.[نیازمند منبع]

در دورهٔ قاجاری، محمدحسن‌خان قاجار (پدر آقامحمدخان) گرایش زیادی نسبت به اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) داشت و در دوران فرمانروایی خود بیشتر در این شهر ماندگاری می‌کرد.[۱۸] در آغاز قدرت یافتن آقامحمدخان، ناوگان جنگی روسیه برای احداث پایگاه نظامی در کناره‌های جنوبی دریای مازندران، اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) را اشغال کردند. جهانگردان اروپایی که در دورهٔ قاجاری از اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) دیدن کرده‌اند، آنجا را شهری نیمه ویران وصف نموده‌اند (مانند ژول لورانس و یاسنت لویی رابینو). رکن الاسفار، از درباریان دورهٔ ناصری، در سفرنامه خود وجه تسمیه دیگری را برای اشرف (بهشهر کنونی) ذکر می‌کند. او باور داشت زمانی که شاه عباس بزرگ این شهر را به صورت مدرن و امروزی بنا نهاد، پاره‌ای از درباریان گفتند «هذا اشرف من فرح آباد» و همین کلمه به مذاق شاه خوش آمد. ناصرالدین‌شاه در سفر نخست خود به مازندران (۱۲۸۳ق) چند روزی در اشرف‌البلاد (بهشهر کنونی) اقامت کرد و دستور داد تا کاخ‌های ویران شده را بازسازی نمایند که در سفر دوم خود در ۱۲۹۲ق هنوز بازسازی آن به اتمام نرسیده بود.[۱۹][منبع بهتری نیاز است] به گفته یاسنت لویی رابینو بهشهر در زمان قاجار هفت محله به نام‌های نقاش‌محله، بازارمحله، گرجی‌محله، فراش‌محله، چشمه‌سر، باغ‌شاه، گالش‌محله بود.[۱۲]

جمعیت

[ویرایش]

بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر برابر با ۱۹٬۴۲۱ نفر جمعیت بوده‌است.[۲۰] مردم خَلیل‌شهر به زبان مازنی سخن می‌گویند[۲۱] و از قومیت تبری و ایرانی‌تبار هستند.

بوجود آمدن و تاریخچه

[ویرایش]

مردم خلیل‌شهر به زبان مازنی[۲۲] سخن می‌گویند و از قومیت تبری و ایرانی‌تبار هستند[۲۳] به باور برخی نیاکان بومی ریشه این طایفه به منطقه استانجان هزارجریب می‌رسد.[۲۴] در حدود سال ۱۱۲۰خ، طایفه‌های ایل خلیل از روستای استاجنان که در منطقهٔ کوهستانی نظیر بهشهر قرار داشت، به محل کنونی «خلیل‌شهر» کوچ نمودند. به گفتهٔ نیاکان بومی این شهر، در ابتدا طایفهٔ خلیل از سمت خراسان به مازندران آمده‌اند و در روستای استاجنان ساکن شدند. طایفه‌های ایل خلیل در خلیل‌شهر عبارت اند از:
۱- طایفهٔ خلیل خلیلی
۲- طایفهٔ عموزاد خلیلی
۳- طایفهٔ باقری خلیلی[۲۵]
البته ایل خلیل به طایفه‌های مذکور محدود نمی‌شود و پس از مدتی طایفه‌های دیگری نیز گسترش یافتند. آنگاه روستای خلیل محله که شامل چندین ده در یک راستا و با فاصله بودند پدید آمد که در ابتدا شامل پنج ده: «۱- کشیرخیل -۲- عموزاد محله -۳- ملامحله -۴- مالیکلا -۵- گت زمین» می‌شده‌است. اولین مدرسه در خلیل محله در سال ۱۳۱۴ خورشیدی تأسیس شده‌است.[۲۵] روستای خلیل محله یک روستای طولی بوده‌است؛ یعنی در امتداد یک رود تشکیل شده‌است؛ قبل از آن که این روستا تبدیل به شهر شود به آن خلیل محله گفته می‌شد. روستای خلیل محله در امتداد رودی به نام اسپی رود که از سمت جنوب به شمال کشیده شده‌است پدید آمده‌است. ده‌های خلیل محله به مرور زمان گسترش یافتند و به یک دیگر متصل شدند و یک جادهٔ اصلی آن‌ها را به یک دیگر مرتبط می‌ساخت. بزرگراه اصلی (بلوار امام رضا) از شمال این روستا گذر می‌کرده‌است که البته محله‌های کلاک و رکاوند نیز در شمال این بزرگراه گسترش یافتند. بعد از مدتی این روستا ممتد و حالت روستای طولی را به خود گرفت. آنگاه روستای خلیل محله به شهر خلیل شهر تبدیل شد. کنون شهرداری مختص خود را دارد.

عده ای از طوایف ایل خلیلی در اطراف کیاسرشت و سوادکوه و فیروزکوه سکونت دارند. گروه دیگر از این ایل در ارجمند و قزنچاه سکونت دارند و به خلیلی ارجمندی و خلیلی قزنچاهی معروف هستند.[۲۶]

امکانات و دیدنی‌ها

[ویرایش]
نقشه قدیم مازندران ۱۸۱۴ میلادی

کشت و کار در پیرامون خلیل‌شهر شامل درختان انار و هلو و انواع نارنگی، درختان صنعتی مانند صنوبر و اوکالیپتوس، و کشتزارهای توت فرنگی و تمشک می‌شود.[۲۷]

یک چشمه بنام سید علی چشمه در ۶ کیلومتر جنوب شرقی داخل جنگل لوله‌کشی شده و ۹ روستا (عموزادمحله، گته‌زمین، مالیکلا، ملامحله، رباط، کرمانی محله) از این لوله‌کشی استفاده می‌کنند و کشیرخیل از چشمه دیگری استفاده می‌کند.

از اماکن تفریحی شهر می‌توان به پارک جنگلی سرخ‌اُو دریای خلیل شهر و امامزاده یوسف و امام زاده حسن رضا و از اماکن ورزشی آن می‌توان به باشگاه کشتی کشیرخیل، باشگاه کوثر (فوتسال، کونگ‌فو، ووشو، کیوکوشین) رباط، باشگاه مالیکلا و باشگاه رکاوند و باشگاه پوریای ولی اشاره کرد. مراکز آموزشی آن دانشگاه پیام نور یک دبیرستان پسرانه و یک دبیرستان دخترانه، چهار مدرسه راهنمایی و چهار مدرسه ابتدایی هستند.

مراکز تولیدی:

  • ۴ واحد کارخانه شالیکوبی
  • شرکت تولیدی آجر سفالی مروارید
  • شرکت تولیدی نئوپان ۲۲ بهمن
  • شرکت تولیدی پنیر
  • کارخانه تولید آرد گندم
  • کارخانه ریسندگی و بافندگی اکریلتاب
  • کارخانه صنایع پلاستیک فدک تولیدکننده انواع سبدهای پلاستیکی ودوک‌های کارخانجات نخریسی واقع درخیابان آیت‌الله رحمانی

مجتمع تجاری بهار در محور بهشهر - گلوگاه - گرگان (محدوده مصوب خلیل‌شهر) در کیلومتر هشت خلیل‌شهر از نقاط تجاری آن است.

  • کارگاه تولیدی قدرت امیدی که از بزرگترین مراکز صنعتی تولیدکننده ادوات کشاورزی اعم از تریلی تراکتور، دیسک، گاوآهن، مخازن آب و … در منطقه می‌باشد.[۲۷]

اعضای شورای شهر (دوره ششم)

[ویرایش]

اعضای اصلی:

  1. ابوالقاسم محمدیان
  2. محمد رضا باقری خلیلی
  3. سید حسن حسینی رکاوندی
  4. رضا عموزاد خلیلی
  5. عبدالله مسلمی

اعضای علی‌البدل:

  1. موسی محمدپور خلیلی
  2. قاسم نصیری خلیلی

۳- مهدی عموزاد خلیلی[۲۸]

منابع

[ویرایش]

*علی‌باباعسکری، کتاب اشرف‌البلاد، سال ۱۳۵۰.

  1. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  2. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۷۸.
  3. «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵». مرکز آمار ایران.
  4. «مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحات ۱۷۵ و ۱۷۶». پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.[پیوند مرده]
  5. «مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحهٔ ۱۷۴». پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.[پیوند مرده]
  6. کیا، صادق (۱۳۵۳). شاهنامه و مازندران. تهران چاپخانه تمدن بزرگ: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. ص. صفحهٔ ۱۹.
  7. Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۰۹-۰۹.
  8. عصر زرین فرهنگ ایرن، ۸۲
  9. «گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویهی (اسپهبدان بزرگ طبرستان) از ٢٢ تا ١٤٤ هجری، بررسی‌های تاریخی شماره ٣ سال دوازدهم، صفحات ۵۰ و ۵۱، چراغعلی اعظمی سنگسری» (PDF). پرتال جامع علوم انسانی.
  10. «مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی-نظامی شهر تمیشه (از ورود اسلام تا هجوم مغولان) عنوان نشریه: مسکویه: زمستان ۱۳۸۷ - بهار ۱۳۸۸ , دوره ۳ , شماره ۱۰ ; صفحات ۱۷۳ و ۱۷۴ و ۱۷۵ و ۱۷۸ و ۱۸۷». پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.[پیوند مرده]
  11. شاه عباس کبیر؛ همان؛ صفحهٔ ۱۹۹
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ رابینو، ه. ل (۱۳۳۶). مازندران و استرآباد. ترجمهٔ غلامعلی وحید مازندرانی. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص. ۱۰۶.
  13. منصوریان سارو، نورعلی: سارو. نشر جباری، قم: ۱۳۸۹. ص۴۱.
  14. «‮نگاهی به نمایشگاه 'شاه عباس' در موزه بریتانیا‬». بی‌بی‌سی فازسی. ۹ فوریه ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲.
  15. شاه عباس کبیر؛ همان؛ صفحهٔ ۱۹۹
  16. پناهی سمنانی، شاه سلطان حسین صفوی، تراژدی ناتوانی حکومت، ۱۱.
  17. میرمحمدی، جغرافیای تاریخی فریدن.
  18. تاریخ گیتی گشا، محمدصادق نامی اصفهانی، تصحیح سعید نفیسی، ص ۸۷
  19. (نک‍: خانیکف، ۸۱؛ مرگان، ۱ /۲۳۰–۲۳۹)
  20. «تعداد جمعیت و خانوار به تفکیک تقسیمات کشوری براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵». مرکز آمار ایران.
  21. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  22. نصری اشرافی، جهانگیر (١٣٧٧). واژه‌نامه بزرگ تبری. به کوشش حسین صمدی و سید کاظم مداح و کریم الله قائمی و علی اصغر یوسفی نیا و محمود داوودی درزی و محمد حسن شکوری و عسکری آقاجانیان میری و ابوالحسن واعظی و ناصر یداللهی و جمشید قائمی و فرهاد صابر و ناعمه پازوکی. تهران: اندیشه پرداز و خانه سبز. ص. صفحه ۳۱ جلد اول. شابک ۰-۵-۹۱۱۳۱-۹۶۴ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک).
  23. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۷۸.
  24. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۸۵.
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ پیشینه ی تاریخی خلیل شهر بایگانی‌شده در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine،
  26. نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۸۵.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ خبرگزاری فارس: خلیل‌شهر مازندران پایلوت سرمایه‌گذاری خارجی در کشور شد[پیوند مرده]، تاریخ: ۸۸/۱۱/۱۸، بازدید: ۸ تیر ۱۳۸۹. شماره خبر: ۸۸۱۱۱۷۱۵۹۹
  28. https://www.farsnews.ir/mazandaran/news/14000330000004/اعضای-اصلی-و-علی‌البدل-شورای-شهر-بهشهر-خلیل‌شهر-و-رستمکلا-مشخص-شدند